چشمانت زیبا ترین حس شاعرانه ای بود که تجربه کرده بودم ؛ آنزمان که تو بی پروا گیسوانت را به دست موج های باد می دادی و با خنده هایت که دل هر عاشق دل سوخته ای چو مرا می لرزاند ، به چشمانم خیره می شدی و مرا به ضیافت اشرافی ات دعوت می نمودی و من عاشقانه تو را در آغوش می کشیدم و از جام لبانت هریسانه می نوشیدم.

          چشمانت ، جادوگران توانایی بودند و مرا جادو کردند و با هر نگاه وردی آغشته به عشق بر من می خواندند و مرا بیش از بیش از پیش تشنه ی تو و چشمان زیبایت می کردند.

          آری چشمانت همه چیز من شده بودند .

حال بنشین و فاصله را تماشا کن.

ای کاش می توانستم تو را دوباره داشته باشم.

کاش می شد دوبار و دوباره و دوباره تو را در آغوش بفشارم و ببوسم و در دریای بی کران چشمانت غرق شوم.

و "ای کاش هیچ کاشی ، کاش نمی شد"

_________________________________________

لینک چالش


دعوت شده توسط وب آرامم کن و رویا رویایی


دعوت می کنم از همزاد نیلگون(بهونه نیار که تا امشب وخت داری)



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آهنگ شاد ارکستری تالار برای عروس و دامادترکی فارسی کردی عربی شمالی لری لکی Feminist فروش انواع تلفن همراه و کنسول بازی با کارت حکمت فروشگاه اینترنتی ایران کالا جاشو ツ Matthew اجاره خودرو فست آموز بلاگ وال استودیو دانش پدیا